![داستان شب show](https://d3dthqtvwic6y7.cloudfront.net/podcast-covers/000/089/153/small/.jpg)
Summary: یکی بود یکی نبود باد خنکی توی باغچه می آمد. خانم ریحان و خانم ترب با هم صحبت میکردند. پیازچه سرگرم بازی بود. بوی خوبی به دماغش خورد. این طرف و آن طرف را نگاه کرد. فهمید این بوی خوب مال ریحان خانم است. ولی ناگهان بینی اش را با بدجنسی گرفت و گفت. واه واه واه این بوی بد از کجا آمده ؟ ... داستان: پیازچه و ترب نویسنده: مهری ماهوتی خوانش: مهسا نعمت