![داستان شب show](https://d3dthqtvwic6y7.cloudfront.net/podcast-covers/000/089/153/small/.jpg)
Summary: جیمز بدو پیش عمه ها رفت . عمه اسپانج ادامه داد : می خوام اون هلویی که اون بالا روی بلندترین شاخه هست رو بچینی . می بینی ؟ جیمز گفت : بله عمه اسپانج می بینم . عمه اسپانج : حق نداری یه ذره اش رو هم بخوری ! من و عمه اسپایکر قراره همین الان اون رو با هم نصف کنیم و بخوریم ! بجنب ! برو بالا ! داستان: جیمز و هلوی غول پیکر (3) نویسنده: رولد دال خوانش: محمدامین چیت گران