![داستان شب show](https://d3dthqtvwic6y7.cloudfront.net/podcast-covers/000/089/153/small/.jpg)
Summary: درصفحه مانیتور کوچک بالای قفسه ، سه کلمه با حروف جدا از هم تکرار می شد : او زنده است . دکتر و خانم مهران چند لحظه به هم خیره شدند . یعنی چی اون زنده است ؟! خانم مهران : من نمی فهمم. دکتر : ضربان قلب رو دوباره چک کنین . پس شما چیو می فهمین ؟! نتیجه آزمایش خونش چی بود؟ خانم مهران : همون جمود همیشگی گلبول ها ! ... داستان "مرا به تونل بفرستید" نویسنده : بیژن نجدی خوانش : مرضیه مهاجر