![داستان شب show](https://d3dthqtvwic6y7.cloudfront.net/podcast-covers/000/089/153/small/.jpg)
Summary: شال نویسنده : علیرضا روشن خوانش : حمیدرضا دانش رابطه بین یک مرد و زن و گفتگوی آن دو. مرد ایستاده بود . روبروی زن که ایستاده بود ، ایستاده بود. زن شالش را جابه جا می کرد. بی دلیل. باد نمی آمد . شال روی سرش عقب نمی رفت که بخواهد جلو بکشد یا عقب بکشد. اما زن شال را روی سرش جابه جا می کرد. موها و گردنش معلوم می شد. گوش هاش معلوم می شد...