![داستان شب show](https://d3dthqtvwic6y7.cloudfront.net/podcast-covers/000/089/153/small/.jpg)
Summary: تکیه داد به دیوار. به تنها جایی از دیوار که خالی بود و قفسی در کار نبود. گفتم بابابزرگ حالا بین این همه پرنده چرا قناری؟ گفت والا نمی دونم. گفتم یه بار چیزایی گفتی از قناری و عمو حسین و طشت ! درست یادم نیست. بچه بودم خیلی . مثل اینکه از همون موقع عمرت رو گذاشتی پای قناری ها... داستان "قناری باز" نویسنده : حامد اسماعیلیون خوانش : غزال صداقت